اشکان خبر| سید هادی کسایی زاده| گذرگاه ها، بنرها و تابلوهای بزرگ در پایتخت که از سوی شهرداری تهران و نهادهای حکومتی و دولتی نقش عاشورا و قیام سیدالشهدا (ع) را برای شهروندان تبیین می کنند خواسته یا ناخواسته ترسیمی از شخصیت سلبریتی امام حسین(ع) و سایر عزیزان شهید در کربلای 61 هجری را در جامعه ترویج می کنند. شخصیتی که این چهره های مذهبی شیعیان را به چهره ای فراگیر، با نفوذ، همراه با میلیون ها هوادار معرفی می کند و در تصویر شاخص و استوری های خیابانی نیزه های شکسته، تشنگی و گرما، دستان بریده، چادر خاکی، اسب تیر خورده، مشک بی آب، نوزاد خونین و … بیشتر نماد کربلا و عاشورای حسینی تبیین می شود.
این روش ترویج فرهنگ عاشورایی در رسانه ملی که مدعی هستند 87 درصد نفوذ رسانه ای در میان مردم ایران دارد هم وارد شده به نحوی که در تصاویر و سریال ها، تاتر، فیلم های سینمایی و ویژه برنامه های عاشورایی بسیار دیده شده است. به نحوی که رسانه ملی عاشورا و واقعه کربلا را با کودکان و مردان و زنانی با لباس سیاه، اشک و آه، سینه زنی و زنجیر زنی، گل مالیدن روی سر، صف نذری هیات، تعزیه هایی که نشان از حمله و شهادت سیدالشهدا و یارانش دارد، خیمه سوخته، مداحی و مرثیه و … نشان می دهد. به نوعی پایان زندگی امام حسین(ع) و یارانش فقط از لحاظ بصری در عاشورای 61 هجری در رسانه ملی و فضای تبلیغات شهری معرفی می شود.
آیا امام حسین(ع) یک سلبریتی اسلامی است؟ چرا باید فلسفه عاشورا آرام آرام از مراسم ها و مجالس عزاداری سید الشهدا(ع) حذف شده و بحث ظاهری و تجسمی و فیزیکی رخداد تبیین شود؟
اما حقیقت آن است که انسان وقتی در حادثه کربلا تامل می کند، اموری را می بیند که دچار حیرت می شود و می گوید اینها نمی تواند تصادفی باشد . و سر اینکه ائمه اطهار این همه به زنده نگه داشتن و احیای این خاطره توصیه و تاکید کرده و نگذاشته اند حادثه کربلا فراموش شود، این است که این حادثه یک اسلام مجسم است.
از نگاه شهید مطهری حادثه عاشورا و تاریخچه آن، دو صفحه دارد; یک صفحه سفید و نورانی و یک صفحه تاریک، سیاه و ظلمانی . در نگاه دوم، قهرمان حادثه یزید بن معاویه، عبیدالله بن زیاد، عمر سعد، شمر و امثال اینها است . وقتی این صفحه تاریک مطالعه شود فقط ظلم است، جنایت است و رثاء بشریت، که هیچ چیز غیر از گریه، زاری و مرثیه را نمی طلبد اما اگر صفحه مقابل مطالعه شود قهرمان این صفحه نورانی حسین است و اهل بیت و اصحاب او . این صفحه دیگر جنایت و تراژدی نیست بلکه حماسه است، افتخار و نورانیت است، تجلی حقیقت، انسانیت و حق پرستی است.
چرا ما صفحه نورانی این داستان را کمتر مطالعه می کنیم در حالی که جنبه حماسی این داستان صد برابر بر جنبه جنایی آن می چربد و نورانیت این حادثه بر تاریکی آن خیلی می چربد؟
بر اساس یک تفسیر که متاسفانه رواج هم یافته است ترغیب ائمه (ع) و اهتمام آنان در برپایی عزای حسینی «برای این است که تسلی خاطری برای حضرت زهرا باشد.» در این صورت «خیال می کنیم حسین بن علی در آن دنیا منتظر است که مردم برایش دل سوزی کنند یا – العیاذ بالله – حضرت زهرا (س) بعد از هزار و سیصد سال آن هم در جوار رحمت الهی منتظر است که چهار تا آدم برای او گریه کنند تا تسلی خاطر پیدا کند!» این نگاه نه تنها حیات بخش، پویا و حرکت زا نیست بلکه به تعبیر شهید مطهری مسخره و نتیجه ای جز خرابی دین و رکود در جامعه ندارد.
حالا شاید تصور کنید که مخالف با مرثیه و اشک و آه و گریه هستم؟ نه این نیست … این رثاء و مرثیه باید به شکلی باشد که حس قهرمانی حسینی را در وجود ما تحریک و احیا کند. حسین بن علی یک سوژه بزرگ اجتماعی است. حسین بن علی در آن زمان یک سوژه بزرگ بود، هر فردی که می خواست در مقابل ظلم قیام کند، شعارش «یا لثارات الحسین » بود. امروز هم حسین بن علی یک سوژه بزرگ است، سوژه ای برای امر به معروف و نهی از منکر، برای اقامه نماز، برای زنده کردن اسلام، برای این که احساسات و عواطف عالیه اسلامی در وجود ما احیا بشود. آن هم در دورانی که ما مفسدان و ابرقدرتها و انسان و کودک کش هایی مثل رژیم صهیونیستی و آل سعود و آمریکا را داریم اما از گنجینه معنوی و معجزه امامت سید الشهدا استفاده نمی کنیم.
اما امروز چه …
به ساقه طلایی یزید و به نان برنجی کرمانی در لطیفه های مجازی شمر می گوئیم …
وقتی تشنه هستیم می گوئیم مثل امام حسین(ع) شهید شدم …
قسم حضرت عباس ضرب المثل شده و به دم خروس پیوند خورده است …
می گوئیم .. یزیدتو شکر …
در ماکت ادارات و سازمان های دولتی و بسیج و مساجد که نمایشگاه عاشورایی می زنند مشک و دست بریده و خون می بینیم …
در مسیر اربعین حسینی در راه کربلا مسابقات ملی و در رسانه ملی و حتی نهادهای حکومتی با نام سلفی اربعین به راه می اندازیم …
پوستر تصویر ظاهری امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) را در مساجد و تکیه ها و زورخانه ها نصب می کنیم …
به هر قیمتی شده حتی با برنج هندی و گوشت یخ زده و غذای نامطلوب غذا نذری توزیع می کنیم تا آبرویمان نرود
پول های کلان برای مداحی و سخنرانی هیات می پردازیم
مداحی های سیاسی و جناحی می شنویم
تقسیم بندی سیاسی و حزبی در هیات ها داریم
امام حسین(ع) را اصلاح طلب و اصولگرا تقسیم می کنیم
به اسم کربلا و سیدالشهدا پول برای خیریه جمع می کنیم
با آشپز و کنار دیگ سلفی می گیریم
لباس های برند مشکی برسرمی کنیم
روضه ها و مجلس عزاداری لاکچری می رویم یا برپا می کنیم
در حالی که در عاشورا شاهد حق گرایی، آزادی و شرافت، دوری از ذلت، امر به معروف و نهی از منکر، اصلاحات اجتماعی و انزجار از دنیازدگی و تظاهر دینی هستیم.
شهید مطهری می گوید: اباعبدالله (ع) در روز عاشورا شعارهای زیادی داده است که در آنها روح نهضت خودش را مشخص کرده که من برای چه می جنگم، چرا تسلیم نمی شوم، چرا آمده ام که تا آخرین قطره خون خودم را بریزم؟ و متاسفانه این شعارها در میان ما شیعیان فراموش شده و ما شعارهای دیگری به جای آنها گذاشته ایم که این شعارها نمی تواند روح نهضت اباعبدالله را منعکس کند.
چقدر زشت و تلخ است که مداح و سخنران عادت کرده اند که حتما مردم را بگریانند… یعنی تا اشک نریزی مجلس کربلایی نمی شود! یا اینکه داستان و روایت من درآوردی قاطی مقتل خوانی می کنند. این چه بدعت و عادت برای ما ایرانی ها شده است؟ البته روزگاری به سمت غذای هیات روانه بودیم و حالا علاقمندی های جدیدی برای خود دست و پا کرده ایم.